علم و سرمایه

کوتاه و ورهم‌شور دربارهٔ علم و سرمایه‌داری

علم در هند، چین و میان‌رودان باستان به دلیل نیازهای معیشتی پیشرفت می‌کرد. علوم این کشورها در مقایسه با یونان پیش از اسکندر، کاربردی یا به عبارت دیگر «علم نیازپرورده» بود. اما در یونان که برده‌ها کارِ سخت را انجام می‌دادند؛ طبقهٔ آزاد می‌توانست به فلسفه و علم بپردازد، علمی که نه از سر نیاز بلکه «علم نازپرورده» بود. 


یک ماه پیش رتبهٔ اول کنکور تجربی که از خانوادهٔ بسیار ثروتمندی بود؛ توجه‌ها را به «عدالت آموزشی» جلب کرد. عدالتی که حالا به نظر می‌رسد اصلاً وجود ندارد. در گذشتهٔ نه‌چندان دور، تحصیل می‌توانست راهی برای گریز از فقر نسبی باشد؛ اما اکنون برای کودک فقیر راهی جز گرسنگی و خیابان وجود ندارد. از طرفی مافیای کنکور و آموزشی که تنها در درسترس طبقهٔ ثروتمند است و از طرفی ذات عقب‌نگه‌دارندهٔ فقر رسیدن تودهٔ مردم به مدارج عالی تحصیلی را دشوار و بل ناممکن می‌کند. فقیر اگر بتواند به شرایط تحصیلی مناسب برسد نیز از بیم آینده مجبور به انتخاب امن‌ترین رشته‌ها و گرایشاتی می‌شود که درآمد مالی آن‌ها را در آینده تضمین کند. در چنین شرایطی چه‌بسا که نوابغی که می‌توانستند در علوم پایه، ریاضیات و دیگر رشته‌های مشابه، ستاره شوند؛ از علاقه و استعداد خود محروم می‌شوند. 


این موضوع، خاص ایران نیست. در گزارشی خواندم که پنجاه درصد از برندگان نوبل از خانواده‌هایی می‌آیند که از نظر ثروت جزو پنج درصد بالای جامعه هستند. تعداد دانشمندان بزرگی که از دل فقر به جایی رسیدند، نسبت به ثروتمندانی مثل هویگنس، براهه، فاینمن، دوبروی و… بسیار اندک است. چه بسا که افراد فقیری که مجال فکر کردن به مسائل مهم‌تری مانند علم را به دلیل مشغله‌های مربوط به معشیت پیدا نمی‌کنند. می‌شود محاسبه کرد که چه جمعیتی از مفاخر بالقوهٔ علمی به همین دلیل از رسیدن به معبد علم دور می‌مانند. غم‌انگیز است که علم یک کالای لوکس به حساب می‌آید. 


نظام سرمایه‌داری تفاوت ماهوی با برده‌داری ندارد و می‌توان نتیجه گرفت که همان‌طور که علم در نظام برده‌داری نه برای همه که در انحصار طبقهٔ اشراف است؛ در سرمایه‌داری نیز کمابیش چنین است. 


در دوران مدرن و عصر سرکشی سرمایه، اما رابطهٔ علم و ثروت تنها به این ختم نمی‌شود. طرفداران سرمایه‌داری استدلال می‌کنند که سرمایه‌داری با ایجاد رقابت باعث نوآوری و رشد علمی می‌شود؛ در حالی که تحت سلطهٔ سرمایه‌داری تنها علومی پیشرفت می‌کنند که بتوانند یا سود بنگاه‌ها و شرکت‌ها افزایش دهند و یا ماشین جنگی امپریالیسم را مهلک‌تر کند. سرمایه‌داری به علم برای مردم نمی‌انجامد و گواهش نیز دستکاری‌های علمی، تخریب محیط زیست و در حاشیه ماندن انرژی‌های پاک است. 


آری بخشی از سرمایه‌گذاری‌هایی که صرف نظامی‌گری و جنگ‌افروزی می‌شود، در بخش تحقیق و توسعه خرج شده که مستقیماً باعث رشد علمی می‌شود؛ ولی آیا این با روح علم در تضاد نیست؟ آلبرت آینشتاین در رثای ماکس پلانک می‌نویسد:


«انسان‌های زیادی عمر خود را وقف علم می‌کنند اما آن‌ها همه به خاطر خودِ علم آن کار را نمی‌کنند. عده‌ای برای آن به معبد علم می‌آیند که علم به آن‌ها فرصت بروز استعدادهای ویژه‌شان را می‌دهد. برای این گروه علم گونه‌ای ورزش است که آن‌ها از تمرین در آن به وجد می‌آیند، مانند آن ورزشکاری که از تمرین دادن به ماهیچه‌های قوی خود شاد می‌شود. گروه دیگری از انسان‌ها به معبد علم برای عرضه توده مغز خود می‌آیند به آن امید که از آن کار بازده مفیدی بیندوزند. این عده تنها از آن رو سر از کار علمی درمی‌آورند که شرایط گزینش حرفه انتخابی را به حسب اتفاق پیش روی آن‌ها نهاده‌است. اگر شرایط حاکم بر آن گزینش به گونه دیگری بود، آن‌ها ممکن بود سیاست‌مدار یا مدیر تجاری بشوند. چنانچه پیش آید که خدا فرشته‌ای از فرشتگان خود را برای بیرون راندن گروه‌هایی که نام بردیم از معبد به پایین بفرستد، بیم آن دارم که معبد از بن خالی شود. با این حال هنوز شمار اندکی از عابدان در آن باقی خواهند ماند برخی از زمان‌های گذشته و برخی از عصر خود ما. پلانک ما جای در گروه اخیر دارد و از این روست که ما همه او را دوست داریم.» 


سرمایه‌داری و نظام‌های اقتدارگرا مغزهایی را در اختیار می‌گیرند که تنها از کار علمی لذت می‌برند. افرادی که با وسواس از مسائل مهمی که علم و دنیا را تحت تأثیر قرار می‌دهد دوری می‌کند. همین افراد در پروژه‌های عظیم کشتار جمعی شرکت می‌کنند. پروژه‌های ساخت بمب اتمی و یا هوش مصنوعی که برای گسترش و کشتار در اختیار اسرائیل است؛ محصول علم قدرت‌پرورده است. 


اگر علم با انباشت سرمایه در تضاد باشد؛ به آسانی سرکوب و تحریف می‌شود. نگاه کنید به مبارزهٔ طولانی‌مدت و گران‌قیمت مایکروسافت با لینوکس که در نهایت هم به شکست مایکروسافت منتج شد. همچنین انکار مضرات سیگار توسط کمپانی‌های تولید دخانیات، سکوت در برابر تأثیرات سوخت‌های فسیلی بر تغییرات اقلیمی توسط شرکت‌های نفتی و انتشار مقادیر زیادی مقالهٔ علمی نادرست که با داده‌سازی و تقلب سعی در بی‌خطر نشان دادن امواج موبایل دارد؛ نمونه‌هایی از ایستادگی سرمایه در برابر علم است. 


حیف است که در این‌جا به سای-هاب و مبارزه‌اش با ناشران بزرگی مثل الزویر، وایلی و دیگرانی که علم دانشمندان را به خودشان می‌فروشند اشاره نشود. با در انحصار گرفتن دانش، این ناشران نه‌تنهابه رشد علم هیچ کمکی نمی‌کنند، که از گردش آزادانهٔ اطلاعات جلوگیری کرده و تحقیقات علمی را با دشواری مواجه می‌کنند. همه و همه به‌خاطر پر کردن جیب عده‌ای کوچک از افرادیست که به زندگی انگلی خو پیدا کرده‌اند. سای-اب، لیبجن، آرشیو آنا و کانال‌هایی که با پس گرفتن دانش از شرکت‌های سودپرست، در خط مقدم شورش برای دموکراسی هستند. 


جز در معدودی موارد، علم در خفقان و دیکتاتوری نمی‌تواند رشد کند. سرمایه‌داری ماهیتاً به تضعیف دموکراسی می‌انجامد. بر ما معلوم نیست در نظامی که کاملاً آزاد و دموکراتیک باشد؛ اجتماع علمی چگونه رشد کرده و به خدمت مردم در می‌آید؟ 


واضح است در نظامی که دانشورزی تنها در انحصار عده‌ای اندک است، معبد علم از داشتن عابدان صدیق زیادی محروم می‌شود. در عوض چیزی که عاید آن می‌شود؛ زنجیرهایی برای قدرت است.