فاشیسم دیجیتال چگونه عمل می‌کند

بیشتر مردم جسته‌گریخته، چیزهایی در مورد فاشیسم می‌دانند. ریشه فاشیسم به دهه ۱۹۲۰ میلادی و تأسیس سازمان «Fasci Italiani di Combattimento» (مجمع مبارزان ایتالیایی) در ایتالیا برمی‌گردد. اکنون، بعد صد سال، هم ایتالیا تغییر کرده و هم فاشیسم. گونه کلاسیک فاشیسم، موسوم به فاشیسم موسولینی، اکنون به گونه جدیدی به‌نام فاشیسم دیجیتال بدل شده است. احتمالاً یکی از بزرگ‌ترین متخصصان فاشیسم در جهان، شیمی‌دان، متفکر، نویسنده، چریک یهودی ایتالیایی و یکی از بازماندگان هولوکاست، پریمو لوی باشد. او نه‌تنها تجربه دست‌اولی از فاشیسم ایتالیایی و نازیسم آلمانی داشت که از درون شاهد عملکرد فاشیسم هم بود. او سازوکار فاشیسم را با دقت بسیار خوبی توصیف کرده است. مهم‌تر از همه، او توانست نظریه و کارکرد فاشیسم را از منظر چیزی بررسی کند که فاشیسم بیش از هر چیزی در دنیا از آن متنفر است: بشریت.

یکی از نکته‌های ارزشمند و ماندگاری که پریمو لوی به ما آموخت این است که «هر عصری فاشیسم خاص خود را دارد.» ایتالیا در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ و آلمان در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ هرکدام فاشیسم خاص خود را داشتند. یکصد سال بعد، عصر اینترنت هم فاشیسم خاص خود را دارد. درست است که در قفس کردن کودکان مهاجر لزوماً به‌معنی ایجاد اردوگاه «کیندر کی‌زی نیست»۱ و هر اقدام خودخواهانه و ظالمانه‌ای را نمی‌توان فاشیسم تلقی کرد اما اصول ایدئولوژی فاشیسم کلاسیک هنوز از بین نرفته است. مثلاً فاشیسم نو یا فاشیسم دیجیتال کاملاً بر طبق اصول ایدئولوژی فاشیسم کلاسیک عمل می‌کند، که عبارتند از:

۱. تحقیر شدید حقوق بشر، بشریت، کرامت انسانی و زندگی بشری؛

۲. ضدیت آشکار و شایع با روشنفکری، جهان‌وطنی و جهانی‌گرایی؛

۳. تقدیس و تمجید ملی‌گرایی سفید، که ملیت را به نژاد پیوند می‌زند، توسط پوپولیست‌ها و راست‌گرایان؛

۴. افزایش محبوبیت رهبران مرد سفیدپوست و شوونیسم مردانه و مخالف سرسخت فمینیسم؛

۵. محافظت از قدرت شرکت‌ها (فاشیسم همیشه حامی سرمایه‌داری بوده است)؛

۶. غلبه عواطف و احساسات تحقیرآمیز بر بینش انتقادی؛

۷. تبعیض، پارتی‌بازی و رفیق‌بازی شایع؛

۸. تحقیر انتقاد، نقدگرایی و روشنفکری؛

۹. حمایت آشکارا از خشونت و وحشیگری علیه دشمنان سیاسی.

فاشیسم دیجیتال بر اساس اصول ایدئولوژی فاشیسم کلاسیک عمل می‌کند، اما تفاوت‌های بارزی با آن دارد. برای مثال، فاشیسم دیجیتال اولاً، کاملاً متکی بر اینترنت است و بدون اینترنت امکان بقا ندارد و ثانیاً، در بستر اینترنت و طبق سه اصل زیر کار می‌کند:

۱. مجموعه‌ای عظیم از وب‌سایت‌های پوپولیستی، بیگانه‌هراس، مروج توهم‌های توطئه، راست‌گرا و آشکارا نوفاشیستی.

۲. وب‌سایت‌های معامله آنلاینی که مروج و مبلغ محصولات، موسیقی‌ها، لباس‌ها، یادگاری‌ها، مصنوعات نظامی و … نیمه‌راستگرایانه هستند؛ و

۳. تالارها و گروه‌های آنلاین بحث.

برخی از این وب‌سایت‌ها خیلی زود مخاطب را وارد مجموعه‌ای از سایت‌ها و گروه‌های راست‌گرای بحث آنلاین می‌کنند. فاشیسم دیجیتال از طریق این سایت‌ها، قربانیان خود را با سیلی از خبرهای جنجالی و جعلی، شبه‌حقیقت‌ها، توهم‌های توطئه، داستان‌های عاطفی و جنجالی و حقیقت‌های بدیل بمباران می‌کنند. فاشیسم دیجیتال سرگرمی را با داستان‌های تخیلی آخرالزمانی دست‌راستی که به‌قصد ایجاد هیجان و اضطراب طراحی شده‌اند، در می‌آمیزد و به‌تدریج، به‌اصطلاح «اقناع‌پذیران» (اصطلاحی در بازاریابی) را از کسانی که بعید است به این راحتی دم به تله ایدئولوژی‌های راستگرایانه بدهند، جدا می‌کند.

فاشیسم دیجیتال تلاش می‌کند به قربانیانش بقبولاند که بحران و فاجعه‌ای قریب‌الوقوع در راه است و با این تخیلات کودکانه، فرد را اغفال و در ورطه راست‌گرایی گرفتار کند تا از آن پس، هرچه را که عوام‌فریبان دست‌راستی گفتند باور کند و به هر راهکاری که آن‌ها مطرح کردند تن دهد، زیرا بیماری‌های عالم‌گیر، بحران تغییر اقلیم، مهاجرت‌های گسترده و اشباع بازار کار باعث شده که همه‌مان باور کنیم با یک فاجعه قریب‌الوقوع مواجهیم. به او تلقین می‌کنند که گره کارها فقط به‌دست «رهبر عزیزمان» باز خواهد شد. فردی که در اتاقک‌های پژواک راست‌گرایان گیر افتاده، دیگر فکرش کار نمی‌کند. او هرگز نخواهد فهمید که هیچ‌کدام از این به‌اصطلاح فاجعه‌ها ــ مثل نابودی نژاد سفید ــ هرگز رخ نخواهند داد و:

• چیزی به نام مبادله یا جایگزینی جمعیتی وجود ندارد؛

• قرار نیست کشورش به‌دست داعش یا کارتل‌های مکزیکی بیفتد؛ و

• هیچ طفل معصومی را در زیرزمین پیتزافروشی زندانی نکرده‌اند.

فاشیسم دیجیتال برایتان یک دشمن خیالی می‌سازدکه شکستش فقط از عهده راست‌گرایان افراطی برمی‌آید. فاشیسم کلاسیک هم از این شگرد استفاده می‌کرد، ولی اکنون به لطف پلتفرم‌های آنلاین، فاشیسم دیجیتال می‌تواند شبانه‌روز این پیام‌ها را به همه‌جای دنیا مخابره کند. دیگر لازم نیست تا زمان بیرون آمدن روزنامه‌های دست‌راستی انتظار بکشد، تا پخش سخنرانی بعدی پیشوا در رادیو صبر کند، یا اینکه تا تجمع بعدی شبه‌نظامیان راست‌گرا منتظر بماند. در ثانیه هزاران پیام و توییت ارسال و منتشر می‌شوند. هر کس هزاران دوست اینترنتی دارد که به عمرش یک بار هم ملاقات‌شان نکرده و مشتاقانه منتظر به‌اشتراک‌گذاشتن نظرات و دیدگاه‌هاشان با او هستند.

فاشیسم دیجیتال همیشه هست. همیشه و همه‌جا و از همه جهت‌ها دارد به‌سمت‌تان پیشروی می‌کند و همواره آماده مبارزه با دشمنان فرضی‌اش است. دنیای فاشیسم دیجیتال سیاه و سفید است، هیچ رنگی در آن وجود ندارد، حتی سایه‌روشن خاکستری. دودستگی ایجاد می‌کند: ما در مقابل آن‌ها، سفیدپوستان در مقابل رنگین‌پوستان. کارشناسان پروپاگاندای رایانشی و پروپاگاندای دست‌راستی آنلاین به این پدیده اصطلاحاً «انتخاب قرص قرمز» (redpilling) می‌گویند. درست مثل فیلم ماتریکس، شما دو گزینه برای انتخاب دارید: قرص آبی و قرص قرمز. اگر قرص آبی را انتخاب کنید، در همان دنیای مجازی باقی خواهید ماند؛ اما انتخاب قرص قرمز باعث می‌شود که بتوانید حقیقت را ببینید ــ یا لااقل به‌تعبیر فاشیست‌های دیجیتال، حقیقت بدیل را.

آنچه ششم ژانویه ۲۰۲۱ در ساختمان کنگره ایالات متحده شاهدش بودیم و از آن با عنوان اراده اسطوره‌ای مردم یاد می‌شود، همان حقیقت بدیل بود. حامیان فاشیسم دیجیتال این خشم جمعی یا توده‌ای را اراده جمعی مردم قلمداد می‌کنند، درحالی‌که خودشان بهتر می‌دانند که مردم آمریکا این کار را تأیید نمی‌کنند. آن‌ها حامی راست‌گرایان افراطی نیستند. موافقت اکثریت سناتورها با قانونی‌بودن محاکمه رئیس‌جمهور استیضاح‌شده نشان داد که همه آن‌ها از سیاست‌های دست‌راستی حمایت نمی‌کنند. چیزی به‌نام اکثریت خاموش وجود خارجی ندارد؛ اگر هم وجود داشته باشد، از توجیه احمقانه آن‌ها حمایت نخواهد کرد. فاشیسم دیجیتال حتی تصور درستی از خودش هم ندارد. گویی در اتاقک پژواکی گیر افتاده و صرفاً دارد عقاید متعصبانه خودش را تکرار و تأیید می‌کند و به پیروانش اجازه می‌دهد تا موقتاً اطلاعات ناسازگار با جهان‌بینی راست افراطی و فاشیسم دیجیتال را از ذهن‌شان پاک کنند.

چیزی که بیش از هر چیز به‌نفع فاشیسم دیجیتال تمام شده، سر کار نرفتن مردم و فراغت و مصرف‌گرایی آن‌هاست، زیرا هویت آن‌ها دیگر نه در محیط کار ــ توسط اتحادیه‌های صنفی، باشگاه‌ها، ورزش‌های گروهی و غیره ــ بلکه با مصرف‌گرایی و رسانه‌های تجاری شکل می‌گیرد. کار و فراغت روزبه‌روز بیشتر در یکدیگر ادغام می‌شوند و افزایش نرخ خانه‌نشینی و کار در منزل، که از تبعات شیوع عالم‌گیر ویروس کروناست، باعث شده که بحث، استدلال و تفکر به‌جای اداره یا کارخانه، در منزل به‌همراه سرگرمی، رسانه‌های اجتماعی، هالیوود اینترنتی، بازی‌های رایانه‌ای و یوتیوب شکل بگیرد.

کم‌هزینه‌تر شدن سرگرمی‌های خانگی و سهل‌الوصول‌تر شدن اتاقک‌های پژواک موجب شده که تجربیات مشترکی مانند تماشای اخبار شبانگاهی هنگام شام خوردن، از زندگی مردم رخت بربندد. این تغییر در فضاهای اجتماعی و خانگی در نهایت به‌نفع فاشیسم دیجیتال تمام شده است، زیرا موجب دوقطبی شدن جمع‌ها و به‌تعبیر مایکل سیمن «قبیله‌ای‌شدن دیجیتال» می‌شود. قبیله‌ای‌شدنِ جوامع رفته‌رفته مردم را از نهادهای دموکراتیک دور می‌کند و موجب سست‌تر شدن پیوند آن‌ها با دموکراسی و اتفاق‌هایی مثل انتخابات می‌شود، که این هم به‌نفع فاشیسم دیجیتال است.

در چنین وضعیتی است که فاشیسم دیجیتال می‌تواند با خیال راحت روی واقعی خودش را به مردم نشان دهد و اخبار جعلی و حقایق بدیل بیشتری به‌خورد آن‌ها بدهد. محدودشدن افق دید و از دست دادن حافظه تاریخی نیز عرصه را برای فاشیست‌های دیجیتال و راست‌گرایان افراطی هموارتر می‌کند تا بیش‌ازپیش در آن جولان دهند.

افزون بر این، گروه‌های افراطی که پیش‌تر در حاشیه بودند، فرصت را غنیمت می‌شمارند تا صداشان را رساتر از قبل به‌گوش بقیه برسانند. فاشیسم دیجیتال با استفاده از رسانه‌های اجتماعی، در نقش تقویت‌کننده‌هایی ایدئال، و ربودن تعاملات و مشارکت‌های آنلاین، شروع به تقویت و گسترش تصاعدی حلقه حمایتش می‌کند.

” فاشیسم دیجیتال تلاش می‌کند به قربانیانش بقبولاند که بحران و فاجعه‌ای قریب‌الوقوع در راه است و با این تخیلات کودکانه، فرد را اغفال و در ورطه راست‌گرایی گرفتار کند تا از آن پس، هرچه را که عوام‌فریبان دست‌راستی گفتند باور کند و به هر راهکاری که آن‌ها مطرح کردند تن دهد، زیرا بیماری‌های عالم‌گیر، بحران تغییر اقلیم، مهاجرت‌های گسترده و اشباع بازار کار باعث شده که همه‌مان باور کنیم با یک فاجعه قریب‌الوقوع مواجهیم ”

تقویت و گسترش حلقه فاشیسم فقط زمانی رخ می‌دهد که افراطی‌های راست‌گرا با تزریق پیام‌های تفرقه‌افکن و تشنج‌زا به‌درون بحث‌های داغ، آن‌ها را داغ‌تر و جنجالی‌تر کنند. سیستم پیوندها و به‌اشتراک‌گذاری‌ها و ری‌توییت‌ها امکان انتشار هرچه سریع‌تر پیام‌های نفرت‌آمیز را فراهم می‌کند، که بهشت فاشیست‌های دیجیتال است. اینجاست که فاشیسم دیجیتال قدرتمندتر از آنچه در واقع هست، به‌نظر می‌رسد. برای مثال، «مؤسسه گفت‌وگوی راهبردی لندن»، دریافت که:

گروه‌های افراطی دست راستی با شگردهایی که برای هماهنگی به‌کار می‌برند، موفق به ایجاد یک انحصار مجازی از نفرت‌پراکنی‌ها در ستون نظرات شده‌اند: ۵۰ درصد از کل «پسندها»ی یک نظر نفرت‌آمیز متعلق به فقط ۵ درصد از کل حساب‌های کاربری فعال است. اخیراً یک گروه راست‌گرای آلمانی برای اینکه عظمت حمایت مردمیِ نداشته‌اش را به‌رخ همه بکشد، اعلام کرد که صدهزار عضو دارد، ولی وقتی پای روزنامه‌نگاران تحقیقی به موضوع باز شد، به‌ناچار اعتراف کردند که ۴۰ نفر بیشتر نیستند.

استفاده از ربات‌های مجازی حقه دیگری است که گروه‌های آنلاین فاشیستی برای بزرگ‌تر نشان دادن خودشان به‌کار می‌برند. این ابزارهای ارتباطی خودکار معمولاً در رسانه‌های اجتماعی دیده می‌شوند و کارشان اثرگذاری بر جهت و محتوای بحث‌ها و نظرات خوانندگان و سوق‌دادن آن‌ها به‌سوی راست‌گرایان افراطی است. ربات‌های چت نیز نوع دیگری از این ربات‌ها هستند که کارشان انتشار توییت‌ها یا پیام‌هایی بسیار ساده یا پیش‌نوشته در فضای مجازی است.

کاربران راست‌گرای فضای مجازی علاوه بر استفاده از ربات‌ها، معمولاً چندین حساب کاربری برای خود می‌سازند تا هم تعدادشان را بیشتر نشان دهند و هم همدلان و حامیان بیشتری برای خود پیدا کنند. بدترین حالت وقتی است که آن‌ها سر اینکه چه‌کسی شنیع‌ترین و تحقیرآمیزترین پیام را ارسال کند، با هم رقابت می‌کنند.

این روند منجر به شکل‌گیری نوعی اثر گله‌ای به‌نام «سگ‌کپه ساختن» (dogpiling) نیز می‌شود. سگ‌کپه ساختن نوعی آزار سایبری است که در آن، پست یا توییت یک نفر در مدت زمانی کوتاه با انبوهی از نظرات توهین‌آمیز بمباران می‌شود. این اتفاق معمولاً برای کسانی می‌افتد که دشمن ایدئولوژی راست قلمداد می‌شوند و هدف آن ایجاد رعب و وحشت در فرد قربانی و القای حس درماندگی در دل اوست.

بنابراین، پلتفرم‌های آنلاین برای راست‌گرایان افراطی حکم میدان نبرد را دارند که در آنجا با این شعار می‌جنگند: «اگر انتخاب میدان نبرد با خودتان است، حتماً میدانی را انتخاب کنید که مطمئنید برنده آن هستید.» یکی از راهبردهای مهم فاشیسم دیجیتال انتخاب و اشغال یک موقعیت برتر است. بقیه کار را الگوریتم‌های گوگل انجام می‌دهند و پیام‌ها را به صفحه اول نتایج می‌آورند. همه می‌دانند که اکثر کاربران گوگل فقط صفحه اول نتایج را نگاه می‌کنند.

پس از دستیابی به این موقعیت برتر، راست‌گرایان افراطی می‌توانند به‌راحتی بر مخاطبان‌شان تأثیر بگذارند و آن‌ها را وارد شبکه آنلاین فاشیسم دیجیتال کنند. اول کار، این ارتباط‌ها کاملاً بی‌خطر و اغلب، نتیجه یک جست‌وجوی ناشیانه در گوگل به‌نظر می‌رسند. آنچه مخاطب در صفحه نمایش خود می‌بیند، رشته‌ای پیوسته از خزعبلات و اطلاعات مشکوک است. سپس نوبت می‌رسد به توهم‌های توطئه نسبتاً صریح. در مرحله آخر، بمباران اطلاعات غلط و گمراه‌کننده شروع می‌شود.

این جست‌وجوهای ناشیانه و ساده‌لوحانه آرام‌آرام قربانیان مستعد را به‌درون حلقه فاشیسم دیجیتال می‌کشد. در این مرحله، دیگر گفت‌وگوی سازنده و تبادل نظر اهمیتی ندارد، بلکه مهم این است که قربانی مورد نظر موافق ایدئولوژی‌های راست‌گرایانه است یا مخالف.

شاید یکی از خیره‌کننده‌ترین پیروزی‌های فاشیسم دیجیتال این باشد که این خود هواداران و حامیان هستند که توهم‌های توطئه و اطلاعات نادرست دست‌راستی را در فضای مجازی منتشر می‌کنند. چنین اتفاقی هرگز در فاشیسم کلاسیک رخ نمی‌دهد. به‌عبارت دیگر، فاشیسم دیجیتال، بر خلاف نوع کلاسیک، یک سازمان فرمایشی (بالا به پایین) نیست که در آن یک پیشوا در صدر نشسته باشد و پیروان هم به‌طور سلسله‌مراتبی تحت فرمان او باشند. فاشیسم دیجیتال یک پدیده یک‌بعدی افقی و مغلمه‌ای است از ایدئولوژی‌های مختلف دست راست.

فاشیسم دیجیتال دیگر نیازی به وزارت پروپاگاندا و افرادی مثل جوزف گوبلز (وزیر تبلیغات دولت نازی) ندارد. فاشیسم دیجیتال نه سازمان مرکزی دارد، نه حلقه روشنفکری اطراف پیشوا، نه حزب، و نه اردوگاهی شبه‌نظامی برای تمرین و مانور جنگی. دیگر دوره این چیزها گذشته است. فاشیسم دیجیتال حتی برخی از مناسک سازمانی سنتی نونازیسم را نیز منسوخ و آن‌ها را با قدرت هزارپاره آنلاین جایگزین کرده است.

یکی از تبعات این سازماندهی غیرمعمول فاشیسم دیجیتال نامرئی شدن دشمنان دموکراسی است. گروه‌های راست‌گرای افراطی فاشیسم دیجیتال به‌راحتی و بدون اینکه به چشم بیایند، با لگدمال کردن نهادهای مدنی جوامع باز و آزاد، کمر به نابودی آن‌ها بسته‌اند. به‌قول ساشا بارون کوهن، «ما به‌اشتباه، آزادی بیان را با آزادی عمل یکی انگاشته‌ایم.» اکنون فاشیسم دیجیتال با سوءاستفاده از هر دو آن‌ها، دارد جوامع آزاد را از درون متلاشی می‌کند.

منبع: کانتر کارنت

پی‌نوشت:

۱. سال ۲۰۱۸، پیرو سیاست دولت ترامپ مبنی بر تفکیک کودکان مهاجر، در ایالت تگزاس حدود ۲۰ کودک مهاجر را از والدین‌شان و بقیه بزرگسالان جدا کردند و آن‌ها را در فضایی که با زنجیر محصور شده بود، نگه داشتند. اردوگاه کیندر کی‌زی (Kinder KZ) یکی از اردوگاه‌های نازی‌ها بود که کودکان مسیحی لهستانی را آنجا نگه می‌داشتند. م


توماس کلیکوئر - نورمن سیمز

مترجم: سینا برزگر

1 مرداد 1401

مبدأ: bazkhord.org/5703