پاسخ به این سوال نیازمند تغییر نگرشی اساسی در مفهوم کار، انگیزه و جامعه است. اجازه دهید پاسخ را در چند بخش ارائه کنم:
۱ . کار، نه برای سود، که برای رفاه جمعی
در جامعهای که بر پایهٔ همکاری و برابری بنا شده مفهوم شغل به کلی دگرگون میشود. کروپوتکین فیلسوف و دانشمند کمونیسم آنارشیستی در کتاب کلاسیکش «تسخیر نان» استدلال میکند که جامعه دارای ثروت و فناوری کافی برای رفع نیازهای همگان است؛ مشروط به این که این ثروت به طور عادلانه توزیع و برای منافع همگان سازماندهی شود.
در چنین جامعهای هدف اصلی کار نه انباشت سرمایه برای عدهای اندک؛ بلکه رسیدن جامعه به موارد زیر خواهد بود:
- تأمین نیازهای اساسی همه (خوراک، پوشاک، مسکن، آموزش، بهداشت).
- غنیسازی زندگی اجتماعی و فرهنگی.
- حفاظت از محیط زیست برای نسلهای آینده.
بنابراین، بسیاری از شغلهایی که امروزه وجود دارند، اساساً از بین خواهند رفت. برای نمونه تمامی صنعت تبلیغات، بانکداری متمرکز یا مشاغلی که صرفاً به دلیل رقابت و انباشت سرمایه به وجود آمدهاند از بین میروند. این امر نیروی کار عظیمی را برای مشارکت در کارهای معنادار و ضروری جامعه رها میکند.
۲. دشواری کار، ذاتی نیست؛ ساختاری است
پرسش به درستی به وجود مشاغل ضروری اما دشوار اشاره کرده است. کروپوتکین در کتاب دیگرش «یاری متقابل: عامل تکامل» نشان میدهد که همکاری و تعاون نه تنها در انسانها، که اصلی بنیادین برای بقا و پیشرفت در کل طبعیت است.
بسیاری از مشاغل سخت امروزی ذاتاً سخت نیستند، بلکه به این دلیل سخت به شمار میروند که نظام سرمایهداری انگیزهای برای آسانتر کردنشان ندارد. چرا؟
- کاهش هزینهها: خرید و نگهداری ماشینآلات پیشرفته گران است. استخدام انسانها با دستمزد ناچیز و تحت شرایط سخت برای کارفرما «مقرون به صرفه»تر است.
- ارزش پایین کارگر: کارگر در چنین نظامی به عنوان ابزاری هزینهای دیده میشود؛ نه انسانی دارای کرامت. بهبود شرایط او یک «هزینهٔ غیرضروری» به شمار میرود.
برای نمونه میتوان به نظافت شهری اشاره کرد.جامعهٔ مبتنی بر همیاری نه تنها بهترین و پیشرفتهترین تجهیزات (مانند دستگاههای تمامخودکار) را برای این کار فراهم میکند؛ بلکه برای کسانی که در حفظ پاکی و سلامت محیط نقش دارند کرامت و ارزش اجتماعی قائل است. وقتی مردم بدانند که بهداشت عمومی مستقیماً بر سلامت خود و عزیزانشان اثر میگذارد انگیزهٔ بیشتری برای مشارکت (حتا به صورت چرخههای خدمتی داوطلبانه) پیدا میکنند.
۳. بازتوزیع مسئولیتهای سخت و حذف کارهای غیرانسانی
حال بیایید به یکی از سختترین کارها مانند کار در معدن بپردازیم. در جامعهٔ کمونیستی آزاد (آنارشیستی) رویکرد به این گونه مشاغل چند لایه است:
آ) خودکارسازی و فناوری:
جامعهای که هدفش رفاه انسانهاست هرگز آنان را برای انجام کارهایی که به طور گسترده به سلامتشان آسیب میزند به خدمت نمیگیرد. منابع جامعه صرف توسعه و به کارگیری ربوتها، دستگاههای خودکار و فناوریهای ایمن بری انجام چنین وظایفی میشود. این امر یک اولویت اخلاقی و منطقی است.
ب) کاهش شدید نیاز به استخراج بیرویه:
جامعهٔ سرمایهداری بر پایهٔ «تولید برای تولید» و «مصرف برای مصرف» و «ایجاد نیاز مصنوعی» میچرخد. در یک جامعهٔ عقلانی:
- تولید کالاهای بادوام و تعمیرپذیر اولویت پیدا میکند؛ نه کالاهای زودمصرف با فرسودگی برنامهریزی شده.
- بازیافت و استفادهٔ بهینه از منابع اولویت اصلی جامعه خواهد بود. موادی که یک بار استخراج شدهاند بارها و بارها استفاده خواهند شد.
این امر نیاز به معدنکاوی جدید را به شدّت کاهش داده و این کار تنها در موارد کاملاً ضروری و با کمترین تأثیر زیستمحیطی انجام خواهد شد.
پ) کار داوطلبانه و تقسیم مسئولیت:
برای کارهای ضروری که هنوز به حضور انسان نیاز است (چون نظارت بر دستگاهها یا برخی خدمات اجتماعی) انگیزهٔ مسئولیت جمعی جایگزین انگیزهٔ اجبار اقتصادی میشود. وقتی مردم جامعه را از آنِ خود بدانند برای حفظش احساس مسئولیت میکنند. ممکن است این گونه کارها به صورت چرخههای خدمتی کوتاه مدّت و با بهترین شرایط ممکن (ساعات کاری کم، ایمنی زیاد و احترام اجتماعی فراوان) بین اعضای جامعه تقسیم شوند.
نتیجهگیری
در پاسخ به این سوال که «اگر همه برابرند چه کسی به معدن میرود؟» میتوان گفت:
«در جامعهای که انسانها و رفاهشان در اولویت است اساساً کسی مجبور نیست به معدن برود. در عوض جامعه از فناوری استفاده میکند تا این کار را به شکلی ایمن انجام دهد؛ نیاز به آن را با مدیریت عاقلانهٔ منابع به حداقل برساند و اگر مشارکت انسانی ضروری باشد آن را به عنوان مسئولیت جمعیِ ارزشمند و قابل احترامی با بهترین شرایط ممکن میان داوطلبان تقسیم میکند.»
این یک تغییر پارادایم از جامعهای مبتنی بر اجبار و ترس به جامعهای مبتنی بر همکاری، عقلانیت و کرامت انسانی است.
Comments
No comments yet. Be the first to react!